خیلی حرف دارم خیلی ، اتفاقای زیادی افتاد شاید خرب ترینش کم کردن ٤ کیلو از وزنم بود و رسیدن به ١٠٢،٥ ولی بدترینش این بود نمیتونم خونه رو عوض کنم چون همسرم پول نداره باباشم یه خونه رطوبت زده افتضاح میخواست بهمون بده هر چقدرم بگم من از این مرد بدم میاد کم گفتم همسرم اصلا اصلا به من فکر نمیکنه خونش افتضاح بود اون وقت مادر شوهر وپدر شوهرم راه میرن میگن نه شیک و عالیه خدایا به می بگم اون مامانش نه سواد داره نه قیافه نه هیکل نه اشپزی نه هیچی اون وقت تا گریه میکنه همه غش میکنن این راه به راه اشک من و در میاره اصلا عین خیالشم نیست ، ادعا دوستت دارم عاشقتم اش گوش فلک و کر کرده ، خیلی ناراحتم الان فکر میکنم که خودمو به عشق ارزون فروختم خیلی خیلی ارزون فروختم :( خدا کمک کن وقتی بر میگردم به ٤ سال پیش من تغییری نکردم ولی همسرررررر و خانواده اش :( خیلی
خدایا من و از بی تکلیفی نجات بده
با کسی هم نمیتونم حرف بزنم کسی درکم نمیکنه :( بعنی مامانم همیشه طرف شوهرمو میگیره و دوستم که ندارم امروز فهمیدم خیلییییییییی تنهام خیلی
انرژی مثبت بدین که شدید لازمم
نازنینم چون رمز جدیدم رمز عکسهاهم هست متاسفانه برام امکان پذیر نیست ضمن اینکه بارها گفتم دیگه رمز رو به کسی نمیدم...
می دونم بیتا جون ولی بازم دوست داشتی خواهش میکنم بهم بدی میتونم ادرس فیس هم بهتون بدم که اطمینان داشته باشید
عزیزم ۷ تیر کلی مانتو فروشی داره، کلن بورسه مانتو و لباس مجلسیه، اما تو تجریش دو تا مانتو فروشی هست که سایزه بزرگ داره، دیبا، از هرکی بپرسی بهت میگه، یکم گرون هست، اما مانتوهای مجلسی داره که به درد نوروز میخوره، و همه جور سایزی داره، دیگه میلاد نور تو شهرک غرب هم خوبه، تا هفته پیشم تخفیف داشتن،
بازم اگه یادم اومد میام میگم،
راستی غصه هم نخور، به خدا توکل، ایشالا همه چیز باب دلت میشه
مرسی عشقم
سلام
ما معمولا می رویم بازار. ولی خیابان جمهوری هم بد نیست. من همسرم چون خودش بازاری است تمام پستوهای بازار را می شناسد به خاطر همین مجبور نمی شویم زیاد راه برویم.
مرسییی